از آنجا که کودکان معمولاً تا قبل از 2یا3 سالگی، به کودکستان یا مدارس مونتسوری وارد نمی شوند،
به همین دلیل، والدین و مراقبان آنها ، در واقع نخستین مربیان آنها هستند.
ما باید تشخیص دهیم که وظیفه ی ما، جهت دادن به یادگیری کودکانمان نیست،
بلکه باید به تلاش های آنان برای یافتن تسلطی مستقلانه بر محیط، احترام بگذاریم.
ولی نباید آنان را فراموش کنیم یا به آنان بی توجه باشیم.
وظیفه ی ما، فرصت دادن به آنان برای یادگیری آن چیزی است که برای آنان حیاتی است
و به آنان فرصت پیگیری علایقشان را بدهیم
اولین اقدام بانو مونتسوری حذف کلمهء مدرسه و پیشنهادی اصطلاح دیگری به نام «خانهء کودک»بود.
در خانهء کودک مربی هیچ گونه شباهتی با«معلم»به مفهوم سنتی کلمه نداشت
و بیشتر نقش پرستار مراقب کودک را بازی میکرد.
در خانهء کودک طفل آزادی کامل دارد
و هیچ عاملی شکوفایی طبیعی جسمی و عقلی او را یه تعویق نمیاندازد.
تجهیزات خانهء کودک به هیچوجه مشابه مدارس عادی نیست
و به تناسب احتیاج و دید کودکان تغییر میکند:
میزها،صندلیها،تختهسیاه، اثاثه و آنچه در اطراف کودک است
با شکل و اندازهء کوچکتر ساخته میشود تا کودک بتواند در صورت لزوم به آسانی آنها را
جا به جا کند و از نقطهای به نقطهء دیگر ببرد.
کلیه ابزار و آلات موجود در محیط زندگی از قبیل:
قاشق،چنگال،ظروف آشپزخانه، گلدان،جارو،مبل و غیره به اشکال کوچک و متناسب با
احتیاجات کودکان ساخته شده است.
در بین این اشیاء ظروف چینی و شکننده هم هست که غیر طبیعی نباشد.
اگر کودکی ظرفی را شکست،کسی او را سرزنش یا تنبیه نخواهد کرد.
کافی است که کودک خود متوجه این اشتباه گردد و به تدریج با مفاهیم احتیاط و مراقبت آشنا شود.
اتاقهای درس روشن و مفرح است.
دیوارها را با رنگهای شاد و زندهای رنگ- آمیزی کردهاند.
در چنین محیطی کودک احساس نشاط میکند و آزادی عمل کاملدارد که هر طور مایل است رفتار نماید
در خانه ی کودک طفل در عین آزادی،تحت مراقبت دائمی و پنهانی است.
مربی دقیقا مراقبت اوست و هرروز گزارش رفتار و حرکات او را در دفتری ثبت میکند.
بر طبق بررسیهایی که خانم مونتسوری به عمل آورده است کودک دو ساله سعی می کند
آنچه را در دسترس اوست جمعآوری و در نقطه روی هم انباشته کند و در دو سال بعد تدریجا با نظم و ترتیب آشنا می شود.
در چهار سالگی کودک میتواند علامات، خطوط و نقطههایی به وجود آورد و با نوشتن آشنا شود.
مربی نباید مانع بروز تغییرات درونی و یا اعمال خارجی کودک شود؛
بلکه باید آنچه را نمایش خارجی این تغییرات را آسان میسازد فراهم کند و در اختیار کودک قرار دهد.
به عنوان مثال برای آماده کردن کودک به شناسایی الفبا
باید حروف الفبا را به تعداد زیاد و اندازههای مختلف و رنگهای متنوع تهیه کرد
و در اختیار کودک گذارد تا با آنها بازی کند.
بهتر است که این حروف از کاغذ سنبادهء نرم تهیه شود که کودک بتواند با نوکانگشتان خود زبری آنها را لمس کند.
تجربه نشان داده است که کودکان این حروف را لمس میکنند،
آنها در جهات مختلفمیچرخانند،با آنها بازی میکنند و بالاخره ضمن بازی آنها را ردیف میکنند
و گاهی اوقات کلمهای میسازند.
این عمل جوابگویحساسیت و تحرک کودک است.
آنچه کودک از راه حواس بشناسد در بیداری قوای ذهنی او اثری دارد که هیچگاه از راه بیان نمی توان به آن نایل گردید
فرض بر این است که اگر محیط مدرسه، به مواد آموزشی صحیح مجهز باشد-
یعنی آنچه با نیازهای درونی کودکان در دوره های حساس زندگی، منطبق است-
آنگاه کودکان مشتاقانه خودشان و بدون سرپرستی بزرگسالان، با آنها کار خواهند کرد.
مونتسوری ابتدا زمانی را صرف مشاهده ی رفتار کودکان در کار با مواد آموزشی مختلف کرد.
سپس آن گروه از موادی را که خود کودکان اظهار داشتند که برایشان ارزش بیشتری دارد، نگه داشت.
کودکان هنگامی که به موادی آموزشی که عمیقاً با نیازهای درونی آنان ارتباط داشت،
با تمرکز حواس شگفت آوری به آنها مشغول می شدند و بارها و بارها روی آن کار می کردند
و در پایان، شاد و آرام بودند، گویا به آرامش درونی رسیده اند
و با کار فشرده، حالت طبیعی خود را باز می یابند.
به همین دلیل، مونتسوری این فرایند را بهنجارسازی نامید
و هدف خود را ایجاد مطلوب ترین محیط برای چنین تلاشهای ملموسی قرار داد
چه خوب است که کودکان در انجام اعمال خود آزادی عمل داشته باشند.
کودکان خردسال را نباید وادار کرد که راه برود یه دست و پاو بازوهای خود را حرکت دهد.
میتوان در مواقع مقتضی به او کمک کرد، لیکن بهتر است که آزادی عمل او از بین نرود.
بسیاری از معلمان عادت دارند که کودک را به راهی که خود مایلند هدایت کنند
و با این عمل در حقیقت سیر ترقی و پیشرفت او را متوقف سازند.
خانم مونتسوری در خانهء کودک مربیان را وادار میکند که
وسایل تربیتی و آموزشی لازم را در اختیار کودکان قرار دهند و در جواب کسانی که میگویند
« آیا باید راه استفاده از این وسایل را هم به آنان آموخت؟»
جواب منفی میدهد و عقیده دارد:
کودک وقتی مکعبها،استوانهها،گلولههای کروی شکل را دید و با دست لمس کرد،
به تدریج راه استفاده از آنها را کشف خواهدکرد و این همان روشی است که روسو توصیه میکرد.
تنها وظیفهء مربی آن است که
مراقب باشد که کسی مزاحم آزادی عمل کودک نشود .
مونتسوری معتقد است که خود کودک بهتر از هرکسی میتواند زمان و کیفیت فعالیت خود را تنظیم نماید.
متأسفانهبزرگسالان بدان موضوع عادت نکردهاند
و از خلاقیت و سازندگی کودکان واقف نیستند،
به همین جهت در کلیه کارهای آنان دخالت میکنند و نام این دخالت را هم تربیت میگذارند
مونتسوری با مشاهده ی کودکان، نیاز به نظم را در آنان دید.
بر این اساس، مونتسوری محیط را به نحوی تغییر داد
تا کودکان بتوانند این نیاز را ارضا کنند فعالیت های زندگی روزانه، بخشی از برنامه ی درسی کودکان شد.
در کودکان 2 ساله نظم و ترتیب محیط، بسیار جدی تلقی می شد و عمیق ترین نیاز این کودکان را ارضا می کرد.
معلم باید مواد آموزشی را به گونه ای ساده و واضح، به کودکان معرفی می کند
و سپس برای مشاهده رفتار آنها،در کناری می نشیند.
او تمرکز حواس و تکرار را در کودکان مورد مشاهده قرار می دهد.
اگر کودکی برای تکلیف جدید آمادگی نداشته باشد،
آن تکلیف به روز دیگری موکول می شود.
معلم باید مواظب باشد که از القای این اندیشه که کودک باید تکلیف معینی را یاد بگیرد،
اجتناب کند.
به گفته ی مونتسوری، برخورد معلم به عنوان مشاهده گر، اساساً باید کنش پذیر و منفعل باشد
معلم معمولی غالباً به این نتیجه می رسد که
کودکان برای تکالیفی که به عهده ی آنان گذاشته می شود، فاقد اشتیاق هستند.
بنابراین معلم به وفور، از پاداش ها و تنبیه های بیرونی، تحسین، نمره ، تهدید و انتقاد، استفاده می کند.
ارزشیابی های بیرونی، به خوداتکایی و استقلال کودکان نیز صدمه می زند.
مونتسوری نیز نظیر روسو، از این موضوع در شگفت بود که
کودکی که درباره ی تأییدهای بیرونی نگران است،
چگونه تفکر مستقل را یاد خواهد گرفت.
بنابراین در کلاس درس مونتسوری، پاداشها و تنبیه ها جایی ندارد،
و کودکان مواد درسی را براساس سایق فطری برای تکامل توانایی هایشان انجام خواهند داد.
مونتسوری با این موضوع موافق است که
برای کودکان لازم است که از اشتباهات خویش آگاه شوند،
ولی برای این امر به پاداش و تنبیه و بزرگسالان احتیاجی نیست.
به همین دلیل، مونتسوری مواد آموزشی بسیاری را که دارای کنترل اشتباه درونی بودند، تهیه کرد.
مثلاً استوانه هایی که ابعاد فضایی را به کودک یاد می دهند
دارای این کنترل هستند.
اگر کودکی هر استوانه را در جای خودش(سوراخ اندازه ی آن) قرار ندهد،
یک استوانه اضافه خواهد آمد و سپس کودک اشتباه خود را اصلاح می کند
مونتسوری دریافت کودکان نمی توانند در یک زمان،
مهارت های زیادی را فرا بگیرند.
مثلاً کودکان 4 ساله نمی توانند دکمه های لباس و بند کفش را ببندند،
زیرا آنان فاقد مهارت های حرکتی لازم هستند.
مونتسوری مواد آموزشی خاص برای آموزش مهارت به صورت قدم به قدم بیاموزند.
مثلاً قاب های درشتی ساخت تا کودکان بستن بند کفش و دکمه را با حرکات عضلانی درشت تر تمرین کنند.
همچنین اصل « آمادگی غیر مستقیم» را مورد استفاده قرار داد.
بدین معناکه به کودکان تکالیف غیر مرتبطی نظیر بریدن سبزیجات و... می داد
تا همزمان مهارت های فرعی را بیاموزند و برای تکلیف اصلی آمادگی بیشتری پیدا کنند
مسئولیت بیش تر برای کسب نتیجه ی بهتر
افزایش انعطاف پذیری و کنترل نزدیک
عرضه ی گزینه های بیش تر به والدین برای گزینش روش مناسب
تأکید بر روش هایی که کارایی شان ثابت شده است.
نظم از درون آزادي زاده مي شود.
اجازه دهيد که کودکان بنا بر طبيعت واقعي خويش، آزادانه رشد کنند.