فضا:
به طور کلی کودکانی که رسم و
نقاشی آنها با تناسب بر روی کاغذ رسم شده، کودکانی آرام هستند. به نظر یوشیم Youchim کودکانی
که فضا را بهتر از دیگران حس می کنند دارای قابلیت درک بهتری هستند. بکارگیری فضا
نشان دهنده ارتباط و طریقه واکنش کودک و محیط اطراف اوست.
خارج شدن از کادر نشان دهنده
عقب ماندگی ذهنی، کمبود محبت، کمبود اعتماد به نفس، جلب توجه اطرافیان است. کودکان
خجالتی و کمرو نیز در گوشه کاغذ و یا در قسمت محدودی از فضای کاغذ و یا بر روی
کاغذ کوچکی نقاشی می کنند، زیرا در مقابل سطح کاغذهای بزرگ خود را گم می کنند و
این نیز نشانگر عدم اعتماد و اطمینان به خود است.
بعضی از پژوهشگران متوجه شده
اند که کودکان کوچک از بالای کاغذ شروع به نقاشی می کنند. علت این امر مربوط به
شکل بدن آدمک و حرکات دست و نیز اینکه قسمت بالا نشان دهنده سر و آسمان و نمادی از
ارزشهای والاست، می باشد. ناحیه بالا ناحیه گسترش تخیلات و ناحیه افراد آرمان نگر
و رؤیا پرداز است. از نظر کاندینکسی، بالا مبین تصورات آرامش دهنده و احساسات
آرامش و آزادی و پایین نشان دهنده فشار و سنگینی است.
پایین صفحه نشان دهنده جهان
تاریک کشاننده های ناهشیار، قلمرو زمینی و عینی است و با زندگی روزمره مرتبط است و
از آنجا که این قسمت از صفحه معرف زمین است عنصر ایستا و حیات بخش را تشکیل می
دهد. تأکید بر خط زمین در نقاشی گاهی نشان دهنده نیاز حسی به تغذیه و ایمنی جسمانی
است. ناحیه پایین صفحه ناحیه غرایز بنیادی صیانت ذات و ناحیه منتخب خسته ها، روان
آزردگان توان زدوده و افسرده است. در واقع کودکانی که تمایل به کشیدن نقاشی در
پایین صفحه دارند به طور کلی دارای خصائلی پابرجا هستند و کمتر شیفته چیزی می
شوند. کودکی که زیاد به طرف چپ کاغذ متمایل می شود (البته اگر کودک چپ دست نباشد)
نشانگر دلبستگی به مادر، غم و اندوه و گوشه گیر بودن و بی اعتمادی نسبت به خود
است. و بالاخره کودکانی که نقاشی هایشان کاملاً در مرکز کاغذ قرار می گیرند به طور
کلی زیاد بر خود و احساساتشان توجه و تمرکز فکری دارند.
ناحیه چپ، ناحیه گذشته است و
ناحیه آزمودنی هایی است که به سوی کودکی خویشتن بازگشته اند. آنهایی که نقاشی خود
را به نیمه چپ کاغذ محدود می کنند نه تنها دچار واپس روی هستند بلکه راه آینده را
(که به وسیله ناحیه راست مجسم می شود) در برابر خود مسدود می بینند و به همین دلیل
است که اجباراً به گذشته باز گشته اند.
ناحیه راست، ناحیه آینده است
و نشان دهنده دلبستگی به پدر می باشد. معهذا باید در تفسیر سمبولیسم فضایی محتاط
بود چه فقط زمانی می تواند واجد معنا باشد که بر اساس نتایج دیگر مورد تأیید قرار
گیرد.
نواحی سفید یعنی بخشهایی که در آنها نقاشی کشیده نشده است فقط نواحی سفیدی نیستند که چیزی در مورد آنها نتوان گفت. بلکه نواحی ممنوعه ای هستند که باید به تفسیر آنها همت گماشت. به عنوان مثال آزمودنی های افسرده و توان زدوده ای که فقط در پایین صفحه نقاشی می کنند، کودکانی هستند که هر نوع جهش به سوی بالا و هر نوع تخیل برای آنها به علت سانسور بیرونی یا درونی ممنوع است.
جهت نقاشی:
بر اساس مشاهده کودک در خلال ترسیم باید به مشخص کردن جهت ترسیم وی مبادرت گردد. ترسیم از چپ به راست نشان دهنده یک حرکت طبیعی پیش رونده است در حالی که ترسیم از راست به چپ به منزله یک حرکت واپس رونده تلقی می شود. در صورت اخیر باید نخست اطمینان حاصل کرد که کودک چپ برتر نیست. ار آزمودنی راست برتر باشد، حرکت از راست به چپ نشان دهنده تمایل شخصیت به واپس روی شدید است که می تواند نتایج مرضی داشته باشد. وقتی یک راست برتر به ترسیم اشخاص از نیمرخ می پردازد و معمولاً اشخاص نقاشی وی به طرف چپ نگاه می کنند در حالی که اگر نقاشی با دست چپ کشیده شود جهت نگاه نیمرخها به سوی راست است. اما همواره چجنین نیست و موارد استثنایی فراوان تر از آنند که بتوان این امر را به منزله یک قاعده تلقی کرد.
رنگ:
در دوران کودکی در فاصله سنین
۳ تا ۶ سالگی کودک بیشتر تحت تأثیر فشارهای درونی است. علاقه وافری به رنگ دارد و
آن را مقدم بر شکل ظاهری می داند. ولی به تدریج هر قدر که از وابستگی او به رنگ کم
می شود و علاقه او به تقدم شکل بر رنگ افزودنی می یابد. همچنین هر قدر کودک کوچکتر
باشد، رنگهایی که به کار می گیرد زنده تر و با فزونی سن و سال، آموزش مدرسه و
تکامل او در راه شناخت منطقی، رنگهایی را که به کار می برد سرد می کند و رنگهایی
را که کمتر خشن هستند بکار می برد. در کودکستان بیشتر کودکان ترجیح می دهند از
رنگهای گرم و تند استفاده کنند و فقط کودکانی که در خانه تحت نظارت شدید قرار
دارند، رنگهای سرد را انتخاب می کنند که در این موارد علت اصلی به مشکلات عاطفی و
روانی کودک مربوط می شود. بنا به نظر واهنر Waehner
فقدان رنگ در تمام یا قسمتی
از موصضوع نقاشی نشانگر خلاء عاطفی و یا گاهی دلیل بر گرایشهای ضد اجتماعی است.
تجربیات نشان داده است که کودکان سازگار در نقاشی هایشان به طور متوسط از پنج رنگ
مختلف استفاده می کنند. در حالی که کودکان
گوشه گیر و یا آنها که ارتباط با دنیای خارج را دوست ندارند از یک یا دو رنگ بیشتر
استفاده نمی کنند.
در سنین ۱۱ تا ۱۲ سالگی است
که نوجوانان متوجه می شوند که رنگهای اشیاء قابل تغییرند و بنابراین بهتر است که
آن ها را زودتر از موقع مجبور به درک این بینش نکنیم زیرا بکارگیری رنگ فقط یکی از
عوامل تکاملی و پیشرفت فکری کودک نیست بلکه به عوامل ژرف عاطفی نیز مربوط است.
قرمز: به معنای قدرت، عمل و
مردانگی است و به منزله رنگی تنودی و پویشی محسوب می شود که از یکسو مبین نیرومندی
امیال و کشاننده هاست و از سوی دیگر، خشم و گاهی پرخاشگری را نشان می دهد. قبل از
۶ سالگی یعنی هنگامی که کودک
کشاننده های خود را به خوبی
مهار نمی کند، از این رنگ بیشتر استفاده می شود. افراط در بکار بستن رنگ قرمز به
معنای نیاز به حرکت و وجود یک زمینه تحرک پذیر است.
آبی: معرف حساسیت، دریافت
پذیری، هیجان خواهی و درونی سازی است و رنگی است که زنانه که صلح، آرامش سکون و در
حد افراطی فعل پذیری و تسلیم را نشان می دهد.
بنفش: ترکیبی از آبی و قرمز
یعنی رنگهایی است که دارای رمزگرایی متضاد هستند. چه رنگ آبی گرایش به درونگری و
فعل پذیری و رنگ قرمز تمایل به برونگری و عمل را نشان می دهد. بدین ترتیب رنگ بنفش
معرف جمع اضداد و تمایل به چیز دیگر است. از زاویه ای متفاوت، این رنگ دارای معنای
عرفانی نیز هست. اما استفاده افراطی از آن را می توان نشان اضطراب و وجود تنشهای
متناقض دانست.
زرد: معادل نور، شادی و
خوشبینی است و به منزله رمز درخشش و گشایش محسوب می شود و میل به مشارکت یا گرایش
عمیق به پیشرفت را متجلی می سازد. معمولاً کودکان ۹-۸ ساله از این رنگ بیشتر استفاده
می کنند. به کار بستن افراطی رنگ زرد می تواند به معنای نیاز به آزاد سازی تنش های
درونی باشد.
سبز: آرامی بخش ترین رنگها،
آرام، ساکن، راضی از خود است. جنبه های مختلف شخصیت به خصوص با حفظ حرکت خود، نیاز
به جلب توجه و میل به محبوبیت مرتبط است و از یک سو گرایش به مبادله و ارتباط را
نشان می دهد و از سوی دیگر معرف اراده در سطح عمل، پایداری و سرسختی و گاهی نیز
بازخوردهای مقاومت و تضاد ورزی است. هنگامی که رنگ سبز بیشتر متمایل به زرد است،
درونگری آزمودنی و زمانی که متمایل به آبی و قهوه ای است برونگردی او را برجسته می
سازد. همچنین رنگ سبز مبین نیازهای حسی و لذت جویی مادی محسوب می شود.
پرتقالی: ترکیبی از قرمز و
زرد است، نیروهای حیاتی، برونگری، میل به موفقیت، شادی، نشاط و پویایی است و مانند
رنگ قرمز استفاده مفرط از آن تحریک پذیری و آرامی فرد را نشان می دهد اما جنبه
پرخاشگری آن کمتر است.
بلوطی: حاوی قرمز است اما
قرمز تیره و کدری که حرکت خلاق، نیروهای حیاتی و فعال خود را از دست داده و حسی
نگری، غلبه نیازهای ابتدایی و تجسس ایمنی جسمانی را برجسته می سازد.
قهوه ای تیره و کدر: با
رمزگرایی مقعدی مرتبط است و معمولاً به هنگام یادگیری نظافت توسط کودک مورد
استفاده قرار می گیرد. در این مرحله که کودک از بازی کردن با مدفوع خود منع می
شود، با مالیدن رنگهای تیره و کدر روی صفحه کاغذ به نوعی لذت جبرانی دست می یابد و
تا قبل از ۶ سالگی کم و بیش به صورت وسیعی از طیف رنگ قهوه ای سود می جوید. غلبه
این رنگ در سنین بالاتر نشان دهنده نوعی واپس روی، امتناع از دادن و نگهداری رمز
محسوب می شود و گاهی با بازخورهای نامنعطف در سطح رفتاری یا فکری توأم است.
صورتی: مبین صلح، تعادل و
توازن است. این رنگ به منزله قرمز ملایم معرف عاطفه ای است که هوای نفس و پرخاشگری
است و ملایمت و عطوفت را نشان می دهد.
سیاه: به منزله نفی رنگ محسوب
می شود و استفاده مفرط از آن مبین غمگینی و ناامیدی است. بکار بستن محدود آن و
کشیدن لکه های سیاه نشان دهنده اضطراب است. به طور کلی رنگ سیاه در برگیرنده
مفاهیم نفی، اضطراب، مرگ و ناامیدی است.
خاکستری یا دودی: یک رنگ خنثی
است و چیزی را در سطح عمل یا احساس بیان نمی کند. اگر کودک از رنگ آمیزی خاکستری
به صورت گسترده استفاده کند می توان فرض کرد که وی در بیان احساسات یا در گذار به
عمل با مشکلاتی مواجه است. بر اساس بررسی چندین نقاشی متوالی امکان تعیین دقیق تر
وضعیت کودک وجود خواهد داشت.
معنای رمزی رنگها توسط بسیاری
از مؤلفان مورد بررسی قرار گرفته است و در حد خطوط کلی می توان گفت که غلبه رنگهای
گرم (قرمز، پرتقالی، زرد، صورتی) منعکس کننده گرایش به برونگری، جستجو تماس و
مبادله است در حالی که بکار بستن رنگهای سرد (آبی، سبز، خاکستری، سیاه) گرایش به
درونگردی، فاصله جویی یا کمرویی را نشان می دهد.
فقدان رنگ در نقاشی مبین خلاء
عاطفی با ناتوانی در برونریزی عاطفی است. فضای سفید نقاشی مبین نگفتنی ها، سکوت و
رؤیا پردازی است. بنابراین گسردگی نواحی سفید نشان دهنده اهمیت زندگی درونی، گرایش
به خیالپردازی و یا مشکلات فرد در تسلط بر واقعیت هستند اما باید سن آزمودنی در
نظر گرفته شده و تفسیر با احتیاط توأم گردد.
سفید بودن بخش عمده ای از
نقاشی به معنای رمزی ممنوعات و قلمرو سکوت گذاشته شده است. یک بخش سفید گسترده بین
دو نفر فاصله رمزی بین آن دو را نشان می دهد.
بالعکس هنگامی که تمامی نقاشی
از رنگ پوشیده شده است و هیچ ناحیه سفیدی دیده نمی شود می توان فرض کرد که آزمودنی
به صورت تام و تمام تابع عوامل محیط و دارای واکنشهای بلافاصله و لحظه ای است. شدت
و گستره پر کردن صفحه با دوره های تحول نیز مرتبط است. پر کردن نظامدار صفحه کاغذ
بر اساس ترسیم عناصری مانند باران، برف، لکه های مختلف می تواند دارای اثری
اطمینان بخش باشد. بدین معنا که فرد می کوشد تا مجموعه فضا را با از بین بردن خلاء
که شامل فقدان، نیستی یا لایتناهی است در اختیار گیرد و احساس مهار کردن جهان را
به دست آورد. افراط در بکار بستن این شیوه مبین تنش یا اضطرابی است که باید بر
اساس بررسی های گسترده تر به علت آن پی برده شود.
همخوانی پاره ای از رنگها با
یکدیگر نیز واحد معانی مشخصی است:
قرمز و سیاه: خشونت و اضطراب
زرد و قرمز (یا نارنجی):
اجتماعی خواهی
قرمز و سبز: دو سوگرایی، خشم