×

مقاله بگذاریم کودک ما خودش باشد

بگذاریم کودک ما خودش باشد

لقبی که به کودکانمان می دهیم و برچسبی که به آنها می زنیم، آنها را مجبور می کند که در نقش مورد انتظار ما ظاهر شوند. پس کاری کنیم که کودکانمان مجبور به ایفای نقش های نامناسب نباشند.
مطالب زیر از جلد اول کتاب "به بچه ها گفتن، از بچه ها شنیدن" انتخاب شده است.
"How to talk so kids will listen & listen so kids will talk"
نویسنده : Adele Faber & Elaine Mazlish
ترجمه: فاطمه عباسی فر

آیا طرز تفکر  والدین درباره کودک می تواند در طرز فکر او نسبت به خودش تاثیر داشته باشد؟ برای روشن تر شدن ارتباط میان این موضوع که والدین فرزندانشان را چگونه می بینند و کودکان چه بینشی از خود به دست می آورند، اجازه دهید این آزمایش را انجام دهیم. ضمن خواندن مطالب بعدی تصور کنید شما کودک هستید.

صحنه یک: شما حدود هشت سال دارید و یک روز بعد از ظهر وارد اتاق نشیمن می شوید و می بینید که پدر و مادر روی یک پازل بزرگ کار می کنند. به محض دیدن آنها، می خواهید که شما هم در بازی شرکت کنید.
مادر می گوید:" تکالیفتو انجام دادی؟  همه شو فهمیدی؟
شما می گویید: "بله" و می پرسید که آیا می توانید در درست کردن پازل به آنها کمک کنید؟
پدر می گوید:" کمی بعد می آم با هم درس حسابتو مرور کنیم."
دوباره از آنها می خواهید در درست کردن پازل کمک کنید.
پدر می گوید:"با دقت نگاه کن ببین من و مادر چطور پازلو درست می کنیم و بعد می تونی یه تکه سر جاش بذاری."
به محض اینکه می خواهید تکه انتخابی خود را سر جایش بگذارد، مادر می گوید " نه عزیزم این تیکه لبه اش اضافیه! چطور می خوای این تیکه رو درست در وسط پازل بذاری" و آه عمیقی از دل می کشد.
والدینتان شما را چگونه می بینند؟
دید آنها نسیت به شما چه احساسی در شما بر می انگیزاند؟

صحنه دو: موقعیت پیشین. به اتاق نشیمن وارد می شوید و والدینتان را سرگرم بازی می بینید. می خواهید به آنها ملحق شوید.
مادر می گوید کار دیگه ای نداری بکنی؟ چرا نمی ری تلویزیون تماشا کنی؟
ناگهان چشمتان به تکه ای از دود کش پازل می خورد. دستتان را پیش می برید که آن را بردارید.
مادر می گوید: آه هر چه رشتیم، تو پنبه می کنی؟
پدر می گوید: "نمی تونیم یه لحظه آرامش داشته باشیم."
شما می گویید:" خواهش می کنم فقط این تیکه رو!"
پدر می گوید: "دست از سر ما برنمی داری، نه؟"
مادر می گوید: " باشه یه تیکه، ولی اون نه!" به پدر نگاهی می اندازد و سرش را تکان می هد و چشمانش را می گرداند.
والدینتان شما را چگونه می بینند؟
دید آنها نسبت به شما چه احساسی در شما بر می انگیزاند؟

صحنه سه: همان موقعیت پیشین. به محض اینکه می بینید والدینتان روی پازل کار می کنند، برای دیدن آنها قدم پیش می گذارید.
می پرسید" می تونم کمک کنم؟"
مادر با سر تائید می کند " البته اگه دوست داری؟"
پدر می گوید: "یک صندلی جلو بکش"
تکه ای را می بینید و یقین دارید قسمتی از پازل است. آن را پایین می آورید، جور در نمی پاید.
مادر می گوید:" نزدیک بود جور در بیاد!"
پدر می گوید:" تکه هایی که لبه صاف دارند معمولا مال گوشه هاست."
والدینتان به کار روی پازل ادامه می دهند. مدتی به تصویر نگاه می کنید و می اندیشید بالاخره جای مناسب تکه مورد نظر را پیدا می کنید.
می گویید" ببین، جور در آمد."
مادر تبسم می کند " تو واقعا تکه مناسبی را انتخاب کردی."
والدینتان شما را چگونه می بینند؟
دید آنها نسبت به شما چه احساسی در شما بر می انگیزد؟

پس:
 در پی فرصت هایی باشید تا به کودک تصویر جدیدی از خودش ارایه دهید.
 کودکان را در موقعیت هایی قرار دهید که بتوانند خود را به گونه های مختلف ببینند.
 بگذارید کودکان تصادفا از شما مطلب مثبتی درباره خود بشنوند.
 برایش شرح دهید چه الکوی رفتاری را می پسندید.
 سنگ صبور لحظه های ویژه کودکانتان باشید.
 وقتی کودک شما طبق بر چسب گذشته عمل می کند، احساسات و انتظارات خود را برایش شرح دهید.


چاپ
نویسنده: م ک. بازیجو
تاریخ انتشار: 1393/07/03 06:37:07