مقاله والدین بدانید و انجام ندهید!
والدین در امر تربیت وظیفه هدایت و سازندگی و دادن آگاهیهای لازم و ساختن ابعاد انسانی فرزند را بر عهده دارند. اما متاسفانه مشاهده می شود که والدین گاهی برای اصلاح و جلوگیری از انحراف کودک راه و روشی را در پیش می گیرند که اغلب به صلاح آنان نیست. اینگونه اعمال وروشها در مورد کودکان کم نیست، اما به دلیل گستردگی و فراوانی این موارد تنها به ذکر نمونه هایی از آن ها اکتفا می کنیم.
۱٫ زندانی کردن کودک
گاهی والدین برای اینکه طفل را بترسانند و یا از ارتکاب به عملی بازدارند، او را در اتاق یا محلی تاریک زندانی می کنند. این عمل گاهی خطراتی را برای کودک در پی دارد. بخصوص اگر محیط حبس برای کودک رعب آور باشد و یا طفل از آن سابقه بدی داشته باشد. اصولا زندانی کردن طفل کاری ناروا است، از آن جهت که یا برای او قابل تحمل است که در اینصورت رفتارش را مجدد تکرار می کند و یا اینکه بیش از حد ترسناک است که موجب خطرات روانی و برخی بیماریها برای کودک می شود و بالاخره اگر هم برایش محیطی بی تفاوت باشد که گره ای از مشکلات را نخواهد گشود.
اصولا زندانی کردن کودک یعنی به خطر انداختن امنیت جسمی، فکری و روانی او . در این حال کودک خود را طرد شده و وامانده می بیند و تن به هر کار زشت وپلیدی می دهد.
۲٫ بیرون کردن از خانه
خانه محل امن و آسایش برای کودک است، طفل با اخراج شدن از آن امنیت خود را در خطر می بیند و معلوم نیست او پس از بازگشت به خانه بتواند وضع و رفتار عادی خود را بازیابد. چه بسیار کودکان که پس از اخراج از خانه به دیگران پناهنده می شوند و به محض اینکه محل امن و مطمئنی را بیابند دیگر حاضر به بازگشت به خانه نمی شوند.
۳٫ رسواگری در حضور جمع
شرمنده کردن کودک به دلیل اشتباهش بدانگونه که طفل احساس بیهودگی کند، اشتباهی نابخشودنی است. رسوا کردن طفل در حضور دیگران نه تنها سازنده نیست؛ بلکه باعث فسادهایی نیز می شود. کودکی که احساس کند شخصیتش خرد شده و دیگر نزد کسی آبرو ندارد به مراتب خطرناکتر و شرور تر خواهد شد.
اشتباه کودک را گاهی باید به رخش کشید ؛ اما نه در جمع و در حضور دیگران؛ زیرا طفل همچون دیگران علاقه مند است که در نزد دوستان و بستگان برای او احترام و ارزش قائل شوند.
۴٫ سختگیری های بیجا
نباید کودک را محدود کرد، بسیاری از محدودیتها برای این است که پدر و مادر سخنی گفته اند و نمی خواهند از حرف خود عدول کنند . کنترل و محدودیت کودک خوب است ؛ به شرطی که به سختگیری نکشد و او تصور نکند که زندگی یعنی رنج کشیدن.
۵٫ منع های بی حساب
ما از کودک انتظار داریم که چون ما، در جایی آرام بنشیند، سرو صدا راه نیندازد، بازی نکند، حرف نزند و به چیزی دست نزند و … در حالیکه بسیاری از این موارد به تناسب رشد ضروری زندگی است.
در خانواده ای که مرکز منع ها و نهی ها است، کودک هرگز خود را آزاد احساس نمی کند و دست به هر کاری که می زند باید چشم به دهان والدینش بدوزد. اگر والدین طفل را از امری نهی می کنند؛ باید لااقل زمینه آزادی او را در امر دیگر فراهم سازند.
۶٫ بی جواب گذاردن سوال های کودک
کودکان برای سوالات خود بالاخره پاسخی پیدا خواهند کرد. اگر این پاسخ ها از سوی والدین باشد، طبعا با هدایت و دلسوزی همراه خواهد بود و اگر آنها از آن امتناع ورزند افراد غیر مطمئن به پاسخگویی اقدام خواهند کرد که در آن صورت ممکن است عوارض نامطلوبی را به بار بیاورد.
۷٫ شتاب در تصمیم گیری
برای هر گونه تصمیم گیری در مورد کودک ابتدا باید فکر کرد و سپس اقدام کرد. فکری که بعد ها موجب پشیمانی نشود و خطرات و زیانهایی را نداشته باشد.
برخی از والدین بدون اینکه فکر کنند ناگهان کودک را محروم نموده یا دست به تنبیه می زنند. سپس متوجه می شوند که کودک مقصر نبوده است و می خواهند آن را جبران کنند ؛ اما غافل از اینکه روح کودک از خطای والدین آزرده می شود و کمتر می توان دوباره نظر او را به سوی خود جلب کرد.
۸٫ مقایسه کودک با همسالان
در بعضی از خانواده ها مشاهده می شود که والدین نمی خواهند بپذیرند که فرزندشان قادر به برابری با کودکان باهوشتر و با استعدادتر از خود نیست؛ بلکه می کوشند به وی خارج از قوای ذهنی اش فشار آورند و هر گاه کودک توقعات آنها را برآورده نکند او را تحقیر می کنند .
در حالیکه هر کودک به عنوان یک فرد منحصر به فرد توانائیها و استعداد های خاص خودش را دارد؛ والدین هوشیار و دانا باید آن استعدادها را شناسایی کرده و در وجود کودک با تشویقهای بجا آن را تقویت کنند.
نویسنده: م ک. بازیجو
تاریخ انتشار: 1393/05/11 07:35:52