×

مقاله تدریس به روش مونته سوری

تدریس به روش مونته سوری












مونته سوری   در تعليم وتربيت  ، بعنوان يك آموزگار پژوهشگر و يك مربي صاحب نظر از شهرت بالائي برخوردار است. نظريا ت او در تفكر رشد نگر از اهميت بالائي برخوردار است .  او از نخستين كساني بود كه مراحل حساس و بحراني را در رشد رواني شخص بررسي و بحث كرده است.  و بالاخره در رابطه با فراگيري زبان روشهاي ابداعي جديد و مطلوب عرضه نمود.علاوه بر اين ها او نظرات ارزشمندي در مورد صلح جهاني و بازسازي تعليم و تربيت ارائه نمود كه مورد توجه جهانيان قرار دارد. 

حدود نيم قرن پيش مربيان بزرگ تعليم و تربيت مانند فروبل، پستالوزي، دكردلي و مونته سوري كه از پيشروان مكتب فعال در آموزش و پرورش محسوب مي گردند  شيوه كار مهد كودكان را مورد سوال قرار دادند زيرا آنان براي كودكستان ها رسالتي بسيار مهمتر از سرگرمكردن كودكان قائل بودند. 

اين مربيان با تأكيد بر اهميت دوران كودكي در شكل گيري شخصيت، با ارائه روشهاي تربيتي مبتني بر روانشناسي  كودك، بزرگسالان را متوجه مسئوليت مهمي نمودند.يكي از اين صاحب نظران كه عقايد او بسيار مرهون ژان ژاك روسو بود، خانم مونته سوري بود. 

گروه بندی آموزشی مونته سوری:

۱- ساختارهاي شخصيت كودك قبل از دوران دبستان شكل مي گيرد و اين ساختار بدون شك بر رفتار، نگرشها، ارتباط او با خود و ديگران بر سرنوشت تحصيل و زندگي بزرگسالي او تأثير عمده اي خواهد داشت.

 مراحل رشد كودكان شامل مراحل حساس و بحراني است كه در عمل، در هر دوره ، با كودك متفاوتي روبرو هستيم ودر آموزش بايد به اين مراحل و ويژگي هاي هر دوره توجه نمود.  اين مراحل عبارتند از :

1-1 مرحله از تولد تا هفت سالگي 

كه در اين مرحله به ترتيب ، مراحل حساس تاكيد بر نظم،پرداختن به جزئيات ،بكار گيري دستها،راه رفتن،فراگيري زبان،و... ديده ميشود. 

مونته سوري در بيان شرايط اين مرحله مي گويد:«همه اين فراگيري ها خودبخودي است و بدون معلم انجام مي شوند و در سنين تا قبل از هفت سالگي انجام ميشود و وقتي كه كودك همه كارها را  به تنهايي انجام داده است ،ما تازه آن موقع او را به مدرسه مي فرستيم  و به عنوان يك كار بزرگ سعي ميكنيم به او الفبا بياموزيم !

 »همچنين ما گستاخي را به حدي ميرسانيم  كه تمام توجهمان را روي عيوب و كاستي هاي كودك  متمركز مي كنيم  كه  در مقابل تواناييهاي او بسيار ناچيزند.  

همچنين معتقد است بر حسب اينكه محيط زندگي كودك داراي تمدني ساده يا پيچيده باشد، تار ذهني او ( ذهن كودك را به شبكه تار عنكبوتي تشبيه نموده كه در پي شكار لحظه ها و درك پديده ها دام گسترده است. ) كوچك تر يا بزرگتر خواهد بود و به او امكان رسيدن به هدفهاي  كمتر يا بيشتروبزرگتر را مي دهد و لذا برغني سازي محيط تاكيد مي نمايد. 

عملا ،اين مرحله ،فعاليتهاي موسوم به « تمرينات زندگي روزمره » را شامل مي شود،و با كنار زدن حدو حدود طفوليت ، رو به سوي استقلال و خودكفايي ميرود. 

لذا در اين مرحله تمرينات بردباري ،دقت و تكرار اهميت فراواني دارند.  

1-2 هفت تا دوازده سالگي :

 نياز كودك به رهايي از محيط بسته و محدود،آشنايي با فرهنگ و تمدن و تجربيات اجتماعي ،مرحله گذر از ادراك حسي به  تفكر انتزاعي ،با تحول در مسائل اخلاقي ،تمايل به قضاوت كردار، ظهور وجدان ، درك مفهوم عدالت وتوجه به آن ،در اين مرحله «عدالت در توزيع» در هر چيز،از تنبيه و تشويق گرفته تا هر رفتار خاص ديگر،و رعايت مساوات ،آنقدر مهم تلقي مي شود كه از انحراف شخصيت فرد بسوي خودخواهي و انزوا جاوگيري ميكند.

در اين مرحله بايد ها و نبايد ها، تمرينات اخلاقي و ارزشي مانند كمك به ضعفا ،كهنسالان،بيماران ، همچنين تمرينات ورزشي ، راهپيمائيهاي طولاني ،كه موجب رويارويي با يك زندگي جدي تر و سخت تر است ، توصيه مي شود. 

در اينجا تفاوت يك معلم كه كودكان را به يك گردش معمولي مي برد با تشكيلاتي مانند پيشاهنگي،آشكار مي شود.اولي آنها را فقط از يك محيط بسته خارج مي كندو آنها را به راه رفتن وادار ميكند تا محيط اطرافشان را از طريق حواس دريافت كنند.

اما اين امر به هيچ وجه باعث علوّ شخصيت نمي شود چرا كه كودك به طور غيرفعال در آن شركت مي جويد ، برعكس اگر بچه ها آگاهانه وبراي هدفي مشخص كه آزادانه انتخاب كرده باشند،از مدرسه خارج شوند،نتيجه كاملا فرق خواهد كرد،همچون پيشاهنگي كه گردهمائي آزادانه كودكان با اهداف اخلاقي است، و جذابيت آن ،با گردشهاي طولاني ،شبهايي در هواي آزاد،مسئوليت هر فرد در قبال كار خود ،آتش ،اردو زدن و كمك كردن و ... با پيوستن آزادانه فرد به جامعه هم سن و سالش ، ضمن اينكه وجدان فرد راتقويت ميكند، رضايت مندي خارق العاده اي نيزايجاد مي كند ،چرا كه دستاوردهاي كودكي خويش را بكار مي بندد و با حقايق آشنا مي شود.

 تعليم و تربيت در اين دوره بايد به عنوان راهنما عمل كند،چيزي كه براي كودك مهم است، احساس امنيت و ارامش در بزرگسالان است.

1-3 مرحله 12 تا 18   سالگي :

در نظر گرفتن مدرسه به عنوان محل ارائه آموزش يك ديدگاه است ،و در نظر گرفتن آن به عنوان محل آماده سازي براي زندگي ،نقطه نظر ديگري است در مورد  دومي ،مدرسه بايد تمام نيازهاي زندگي را برآورده سازد. تعليم و تربيتي كه مبتني بر اصلاح كودك باشد يا او را مجبور كند ماهيت واقعي خويش را انكار كند، چنين تعليم وتربيتي كودك را به طرف ناهنجاريها سوق ميدهد.برعكس دوره پيش آهنگي كه كودكان را در خارج از محيط مدرسه ،با زندگي سازمان يافته آشنا مي سازدهمواره در اين راستا مورد توجه بوده است.

 

۲- كودكان بايد معلم ما باشند؛ 

نبايد به كودكان به­عنوان موجودات ضعيف و بي­دفاعي نگريست كه نيازهايشان تنها حمايت­شدن و كمك گرفتن از ديگران است، بلكه آنها موجوداتي الهي­اند كه از لحظه­ي تولد داراي زندگي پرجنب و جوشي از نظر روحي هستند و به­ وسيله­ي فطرت هوشمندي هدايت مي­شوند كه به آنها توانايي ساختن شخصيت انساني را مي­دهد. از آنجا كه اين كودكان، بزرگسالان آينده هستند ما بايد آنها را به­عنوان شكل­دهنده­ي اصلي بشريت بپذيريم. بزرگ­ترين راز پيدايش ما در درون كودك نهفته است و آنچه انسان را به كمال مي­ر­ساند در درون او متجلي است.

كودكان معلمان ما هستند. اما با درنظرگرفتن كودك به­عنوان موجودي بي­اراده و بدون رهنموهاي دروني، بزرگسالان او را مجبور به تسليم­شدن درمقابل خواسته­هاي خود ميكنند.

 بنابراين، بزرگ­ترها تمايلات طبيعي و حساس كودك را سركوب مي­سازند و در درون او مخالفت­ها و مقاومت­هاي سرسختانه­اي را بيدار مي­كنند كه به انحطاط و بيماري­هاي رواني منجر مي­شود.

۳- در آموزش ، اشياء بهترين مربيان هستند ، 

ماريا معتقد بود اشيائي كه حواس كودكان را تحريك مي كند و به آنان امكان فعاليت جسماني مي دهد،بسيار ميتوانند اثربخش باشند .او ابتدا مهره هايي براي به نخ كشيدن،تكه پارچه هائي براي دوختن دگمه، وصل كردن مهره ها و به بند كشيدن آنها ،و درمرحله بعد كه احساس كرد كارش نتيجه مناسبي داده است ، حروف الفبا را با قطعات چوبي ساخت و با اين روش خواندن و نوشتن را به بسياري از كودكان آموخت.

۴ - يكي از نكات مهم در رشد حركات ريتميك است كه باعث پرورش و رشد جسماني كودك مي شود

۵ - كودكان بايد راه خود را مستقلاً پيدا كنند 

كودك بايد در فرايند آموزشي خود عامل فعالي باشد يا بايد به او عنوان يك عامل فعال در فرايند آموزشي خود نگاه كرد. كودك كسي نيست كه فقط در معرض اتفاقات قرار گيرد، بلكه كسي است كه بايد بوسيله اراده اش اتفاقات را بوجود آورد. به همين خاطر ما بايد دائما" ساختمان تجربه مداومي را پي ريزي كنيم، چون كودك در هر لحظه ممكن است حركت متفاوتي را انجام دهد. پس روش آموزش به خود كودك بستگي دارد.

۶- مونته سوري نسبت به خيال پردازي و تخيل كودكان حسي بدبينانه و انتقاد آميز داشت

 و با اينكه معتقد به رعايت تمايلات طبيعي در رشد كودك بود،خيال پردازي را رد ميكرد و معتقد بود كودك عاشق اين است كه در عوالم سحرآميز غير واقعي سرگردان شود اما با اين كار او ارتباط خود را با دنياي واقعي از دست ميدهد و داستانهاي خيالي مانند جن و پري و بابا نوئل تنها او را به ساده لوحي تشويق ميكندچون برخوردي غير فعالانه دارد و فقط دريافت كننده است ،قدرت تشخيص و داوري در او پرورش نمي يابد ،در حالي كه به اين دو نياز دارد.اگر بخواهيم تخيل خلاق را در كودك پررورش دهيم ،بايد قدرت مشاهده و تشخيص او را در دنياي واقعي پرورش دهيم .

۷- اعتقاد به اصل  يادگيري از طريق فعاليت يادگيرنده. 

اگر از كودك مدرسه مونته سوري بپرسند : خواندن را از كه آموختي ؟ پاسخ خواهيم شنيد:«از هيچ كس ،من فقط كتاب را مي خوانم تا ببينم آيا ميتوانم آن را بخوانم.»

۸- «آموزش براي صلح» با هدف برقراري صلح پايدار

۹-  بازسازي اجتماعي و صلح با هدف   آزادي و اتحاد جوامع بشری

نكات ويژه در شيوه آموزشی مونته­سوری:

با آموزش كودكان در سال هاي حساسي از زندگي خود ، شيوه ي مونته سوري نه تنها كودكان را از كودكي طبيعي شان محروم نمي كند، بلكه پيشرفت هاي ذهني و هوشي آنها را سرعت مي بخشد. 
دوران حساس زماني است كه يادگيري كودك به سادگي انجام مي گيرد و بيشترين واكنش را به محيط آموزشي دارد. تحقيقات نشان داده است كه ذهن كودك توانايي جذب كامل بخش مختصري از مهارت ها را دارد. بنابراين بهتر است كه آموزش ازطريق دستورالعمل هاي طبيعي دوران كودكي باشد.

ساختار خاص وسايل و كاربرد آنها در كلاس موجب خلاقيت كودكان مي شود. با معرفي وسيله اي جديد، كودك هيجان زده مي شود و بعد از معرفي و شناساندن آن توسط معلم، تمام تلاشش را مي كند كه روي آن تسلط كامل پيدا كند. 

استفاده ي مناسب از اشيا در محيط آموزشي كودك امري حياتي است. ساختار در يادگيري كودك بسيار مؤثر است زيرا كودكان در ساختار، نظم و تكرار را مي بينند و احساس امنيت مي كنند. 

تمركز به دقت و آرامش و گاهي اوقات نشستن نياز دارد. 

براي كودك بسيار مهم است كه با هدف ثابتي خود را مشغول انجام يك كار كه خود نيز آن را انتخاب كرده است، بكند. 

وقتي كه بچه ها كارشان را شروع مي كنند به محل و مكاني مناسب نياز دارند تا خود همه چيز را به طور عملي تجربه كنند.

 زيرا آنان ازطريق تجربه بيشتر از زماني كه به آنها مي گويند كه چه كار كنند، چگونه آن را انجام دهند و در كجا به كار بپردازند، رشد مي كنند. اما همچنان توجه به برنامه هاي آموزش فردي براي تك تك دانش آموزان كلاس از اركان اصلي اين شيوه است.

زمان كافي براي فعاليت هاي گروهي و رشد اجتماعي وجود دارد. 

كلاس هاي مونته سوري بايد كودك را تشويق به ايجاد رابطه ي هدفمند با ديگران در كلاس كند. به علت سن دانش آموزان، كمك هاي دوطرفه ي همكلاسي ها به يكديگر و احترام به استقلال كودكان تشويق مي شود، اما هرگز تحميل نمي شود.

يك كلاس مناسب دربرگيرنده ي مكالمه، فعاليت هاي بيروني، موسيقي و حركت در كلاس است. 

وقت كافي براي بازي هاي تخيلي، موسيقي، هنر و خلاقيت وجود دارد. 

كودكان بايد داستان سرايي كرده و آن داستان ها را بازي كنند تا در آنها اعتماد به نفس رشد كند. 

بايد در كلاس ابزار هنرهاي بصري براي پرورش برخي خلاقيت ها فراهم شود. 

دكتر مونته سوری به وجود يك برنامه موسيقي اصرار داشته، معتقد است كه موسيقي بخشي خاص از خلاقيت كودك را رشد مي دهد. 

امروزه بسياري از كلاس هاي مونته سوري براي بالابردن كيفيت آموزشي از يك مربي موسيقي استفاده مي كنند. 

در كلاس آزادي هاي زيادي براي كودك درنظر گرفته شده است. 

اصل بنيادي شيوه ي آموزشي مونته سوري، آزادي كودك است. 

آزادي عمل فردي موجب رشد شخصيت و كمال دانش آموز مي شود. البته داشتن آزادي بيش از حد، براي مثال آزادي در استفاده از وسايلي كه هنوز برايش مجهول هستند و به او معرفي نشده اند، فقط ذهن كودك را مشغول مي كند. 

يك معلم خوب هميشه مراقب پيشرفت دانش آموزان است.

روي مهار تهاي زندگي تأكيد زيادي مي شود. كودكان راجع به انجام برخي كارهاي روزمره بسيار كنجكاو هستند. تمرين چنين فعاليت هايي توانايي هاي حسي، مهارت هاي حركتي، همكاري، قدرت عمل و اعتماد به نفس و استقلال كودك را رشد مي دهد.

هدف آينده سازي است. 

همه مي دانيم كه ويژگي هاي بنيادي مثل شخصيت، گيرايي و آرامش در سال هاي كودكي شكل مي گيرند. براي رشد اين ويژگي ها شيوه ي مونته سوري بسيار مؤثر است و كودكان در هر مقطعي مي توانند از مزاياي آموزشي آن بهره  مند شوند.

 آموزش مونته سوري كودكان را براي تحصيلات و زندگي آتي آماده مي كند و با يك شيوه ي آموزشي سازمان يافته به موفقيت، رشد، استقلال، اعتماد به نفس و عشق نزديك تر مي نمايد.

يك معلم خوب و دلسوز درمي يابد كه دانش آموزان نياز دارند به درستي راهنمايي شوند تا به نتيجه ي دلخواهشان برسند. 

تشويق كردن اما نه با جايزه، از برنامه هاي هر روز است، زيرا كودك به تأييد كارهايي كه انجام مي دهد نياز دارد. 

آموزشگر بايد دقيق باشد، زيرا تشويق و تحسين او نبايد به كودك احساس فوق العاده بودن و استثنايي بودن را انتقال دهد. علاوه بر آن، معلم كاردان، هميشه كودكان را راهنمايي مي كند تا مطمئن شود كه هريك از كودكان كار خود را به درستي انجام خواهند داد.  

در تعليم و تربيت  روش ماريا مونته سوري علاوه بر اينكه بر ديدگاه كودك مداري استوار است تاكيد زيادي بر روي يادگيري از راه بكار بردن حس ها و بطور كلي يادگيري از طريق فعاليت هاي يادگيرنده و راهنمايي هاي معلم مي نمايد .

وسايل و دستورالعمل هاي او همگي بروي اعتقاد به اصل  يادگيري از طريق فعاليت يادگيرنده متمركز است .

مونته سوري در شيوه آموزشي خود توجه و تاكيد زيادي بر موسيقي ، هارموني و حركات ريتميك در آموزش داشت.تا آنجا كه او حتي از شيوه هاي آموزشي موسيقي نيز انتقاد كرد و آن  را نيز متحول نمود. 

 اهالي موسيقي  در بيان و تمجيد روش كار و شيوه ي آموزشي او ، ضمن اينكه او را «كوديد مونته سوري » مينامد 

كوديد مونته سوري : او يك پزشك بود كه به هيچ وجه موسيقي نمي دانست. وي در سال 1907 "خانه كودكان" را براي كودكان 3 تا 7 ساله تاسيس نمود و سعي كرد مسائل آموزشي تربيتي كودكان معلول را مطرح كند و از همين طريق به موسيقي دست يافت.

بنابراين، آراء نظرات "مونته سوري" اصلا" موسيقيايي نبودند، بلكه تعليم و تربيتي بودند. 
مونته سوري معتقد بود كودك بايد در فرايند آموزشي خود عامل فعالي باشد يا بايد به او به عنوان يك عامل فعال در فرايند آموزشي خود نگاه كرد. 
كودك كسي نيست كه فقط در معرض اتفاقات قرار گيرد، بلكه كسي است كه بايد بوسيله اراده اش اتفاقات را بوجود آورد. به همين خاطر ما بايد دائما" ساختمان تجربه مداومي را پي ريزي كنيم، چون كودك در هر لحظه ممكن است حركت متفاوتي را انجام دهد. پس روش آموزش به خود كودك بستگي دارد. 
اولين نتيجه اي كه مي توان از اين روش گرفت اين است كه فرآگيري كودك بسيار آزاد است و آنرا در هيچ سيستمي نمي توان محدود كرد و به عقيده او ،

 اشياء بهترين مربيان هستند. 

او محيطي را بوجود آورد كه در آن اشياء همگي واقعي هستند، يعني هيچ اسباب مصنوعي وجود ندارد. مونته سوري معتقد است كودك را نبايد رها كرد بلكه مربي بايد گام به گام با او حركت كند. البته نه اينكه مثل كودكان رفتار كند، ولي حتي الامكان سعي نمايد بياموزد كه چگونه با كودك رفتار كند.

 مونته سوري پس از همكاري با دوست موسيقيدانش "ماچروني" (Maccriaronni) اساس دوره هاي آموزشي خود را بر مبناي درك مفاهيم موسيقي بنيانگذاري كرد.

 ابتدا صدا ها را دسته بندي نمود و با شيوه هاي مختلف كودكان را آزمود و تمريناتي را در جهت دقيق شنيدن صداها بعنوان برترين نمود آموزش موسيقي پايه ريزي كرد و معتقد بود بسياري از فعاليتهاي صدايي و غير صدايي بايد به آواز خواندن منجر شود. يعني بچه ها صداهايي را كه مي شنوند بايد بخوانند.

 نكته مهم ديگري كه در روش مونته سوري حائز اهميت است، حركات ريتميك است كه باعث پرورش و رشد جسماني كودك مي شود. براي اين منظور نيز "ماچروني" با تغيير سرعت در قطعاتي كه توسط پيانو مي نواخت به كودكان مي آموخت كه چگونه به صداهاي مختلفي كه با سرعتهاي متفاوت اجرا مي شوند عكس العمل نشان دهند. 

ساختار خاص وسايل و كاربرد آنها در كلاس موجب خلاقيت كودكان مي شود.

با معرفي وسيله اي جديد، كودك هيجان زده مي شود و بعد از معرفي و شناساندن آن توسط معلم،

 تمام تلاشش را مي كند كه روي آن تسلط كامل پيدا كند. 

استفاده ي مناسب از اشيا در محيط آموزشي كودك امري حياتي است. 

ساختار در يادگيري كودك بسيار مؤثر است زيرا كودكان در ساختار، نظم و تكرار را مي بينند و احساس امنيت مي كنند. 

تمركز به دقت و آرامش و گاهي اوقات نشستن نياز دارد. 

براي كودك بسيار مهم است كه با هدف ثابتي خود را مشغول انجام يك كار كه خود نيز آن را 

انتخاب كرده است، بكند. 

وقتي كه بچه ها كارشان را شروع مي كنند به محل و مكاني مناسب نياز دارند 

تا خود همه چيز را به طور عملي تجربه كنند. 

زيرا آنان ازطريق تجربه بيشتر از زماني كه به آنها مي گويند كه چه كار كنند، 

چگونه آن را انجام دهند و در كجا به كار بپردازند، رشد مي كنند. 

اما همچنان توجه به برنامه هاي آموزش فردي براي تك تك دانش آموزان كلاس از اركان اصلي اين شيوه است. 

زمان كافي براي فعاليت هاي گروهي و رشد اجتماعي وجود دارد. 

كلاس هاي مونته سوري بايد كودك را تشويق به ايجاد رابطه ي هدفمند با ديگران در كلاس كند. 

به علت سن دانش آموزان، كمك هاي دوطرفه ي همكلاسي ها 

به يكديگر و احترام به استقلال كودكان تشويق مي شود، 

اما هرگز تحميل نمي شود. يك كلاس مناسب دربرگيرنده ي مكالمه، فعاليت هاي بيروني، موسيقي و حركت در كلاس است. 

وقت كافي براي بازي هاي تخيلي، موسيقي، هنر و خلاقيت وجود دارد. 

كودكان بايد داستان سرايي كرده و آن داستان ها را بازي كنند تا در آنها اعتماد به نفس رشد كند. 

بايد در كلاس ابزار هنرهاي بصري براي پرورش برخي خلاقيت ها فراهم شود. 

دكتر مونته سوري به وجود يك برنامه موسيقي اصرار داشته، 

معتقد است كه موسيقي بخشي خاص از خلاقيت كودك را رشد مي دهد. 

امروزه بسياري از كلاس هاي مونته سوري براي بالابردن كيفيت آموزشي از يك مربي 

موسيقي استفاده مي كنند. 

در كلاس آزادي هاي زيادي براي كودك درنظر گرفته شده است. 

اصل بنيادي شيوه ي آموزشي مونته سوري، آزادي كودك است. 

آزادي عمل فردي موجب رشد شخصيت و كمال دانش آموز مي شود. 

البته داشتن آزادي بيش از حد، 

براي مثال آزادي در استفاده از وسايلي كه هنوز برايش مجهول هستند و به او معرفي نشده اند، 

فقط ذهن كودك را مشغول مي كند. يك معلم خوب هميشه مراقب پيشرفت دانش آموزان است. 

روي مهار تهاي زندگي تأكيد زيادي مي شود. 

كودكان راجع به انجام برخي كارهاي روزمره بسيار كنجكاو هستند. 

تمرين چنين فعاليت هايي توانايي هاي حسي، مهارت هاي حركتي، همكاري، قدرت عمل و 

اعتماد به نفس و استقلال كودك را رشد مي دهد.

همه مي دانيم كه ويژگي هاي بنيادي مثل شخصيت، گيرايي و آرامش در سال هاي كودكي

شكل 

مي گيرند. 

براي رشد اين ويژگي ها شيوه ي مونته سوري بسيار مؤثر است 

و كودكان در هر مقطعي مي توانند از مزاياي آموزشي آن بهره مند شوند. 

آموزش مونته سوري كودكان را براي تحصيلات و زندگي آتي آماده مي كند 

و با يك شيوه ي آموزشي سازمان يافته به موفقيت، رشد، استقلال، اعتماد به نفس و عشق 

نزديك تر مي نمايد.

يك معلم خوب و دلسوز درمي يابد كه دانش آموزان نياز دارند به درستي راهنمايي شوند 

تا به نتيجه ي دلخواهشان برسند. 

تشويق كردن اما نه با جايزه، از برنامه هاي هر روز است، 

زيرا كودك به تأييد كارهايي كه انجام مي دهد نياز دارد. 

آموزشگر بايد دقيق باشد، 

زيرا تشويق و تحسين او نبايد به كودك احساس فوق العاده بودن و استثنايي بودن را انتقال دهد. 

علاوه بر آن، معلم كاردان، هميشه كودكان را راهنمايي مي كند تا مطمئن شود كه هريك از 

كودكان كار خود را به درستي انجام خواهند داد.

کاربرد روش مونته سوری درآموزش کودکان پیش دبستانی

ارتباط با دنیای بیرون از محیط مهد کودک و مراکزآموزشی و پیش دبستانی 

معمولاً به خاطر آسیب پذیری کودکان، سن کم، ، خطر تصادفهای رانندگی و پرهیز از نگرانی 

والدین بسیارمحدود است و معمولا به گردشی در پارک مجاور مرکز آموزشی ختم می گردد.

این نوع برخورد و کار با کودکان حدودنیم قرن پیش توسط اساتید بزرگ تعلیم و تربیت مانند

فروبل، پستالوزی، دکردلی و مونته سوری که از پیشروان مکتب فعال در آموزش و پرورش 

محسوب می گردند مورد انتقاد قرار گرفت. 

این مربیان با تأکید بر اهمیت دوران کودکی در شکل گیری شخصیت،  

روشهای تربیتی مبتنی بر روانشناسی کودک ارائه نمودند 

و روشهایی آنها الهام بخش معلمان و مسئولین آموزش و پرورش کودکان در سراسر دنیا 

بوده است.


ویژگیهای تربیت کودکان به روش آموزشی مونتسوری

۱- کودک فعال است نه منفعل و ساکن. 

کودک کنجکاو و عاشق دانستن است، عاشق گشتن و یافتن نه علاقه مند به نشستن و یادگیری ساده.

 کودک باید ببیند، تجربه کند، لمس کند تا بیاموزد زیرا 

خمیرمایه وجودش از آنچه در دنیای اطرافش می بیند دارد شکل می گیرد 

و اگر او را در اتاقی کوچک حبس کنیم و بخواهیم تجربه هایمان را روی تخته سیاه برایش توضیح دهیم در حق او ظلم کرده ایم. 

شکل گیری هر چه غنی تر و بهتر شخصیت کودک خصوصاً در سال های اول دبستان در دست ما است. 

باید جهان اطراف او را در چارچوب مدرسه به بهترین و شادی بخش ترین روش ممکن به او نشان دهیم. 

باید رغبت به دانستن را در وجودش بیدار کنیم و بگذاریم هر لحظه آنچه که دوست دارد بیاموزد و نه بیشتر.

2- مونتسوری ثابت می کند در زندگی خصوصاً در اولین سال های یادگیری یعنی بین ۳ تا ۱۰ سالگی، 

کودک اشتیاقی فراوان به یادگیری و تجربه دنیای اطرافش دارد 

و اگر معلم باتجربه و البته دوره دیده ای بتواند این انرژی و میل را به راه درست بکشاند و گوهره وجود کودکش را درک کند، 

علاقه و اشتیاق کودک چند برابر خواهد شد و راندمان آموزشی اش به طرز غیرقابل باوری افزایش خواهد یافت. 

از نظر یک معلم باتجربه، کودکان از نظر یادگیری با بزرگسالان تفاوت چندانی ندارند. 

آنها درست عین ما هویت و شخصیت منحصر به فرد خودشان، علایق خاص، هوش خاص و توانایی خاص دارند 

و اگر معلم بتواند این هوش و علاقه را تشخیص دهد، مثل نهالی که بر پایه های محکم استوار است، رشد خواهند کرد.

3- شخصیت کودک در سال های اولیه تولد تا حدود شش، هفت سالگی تظاهر و تکامل می یابد. 

کودک در هفت سالگی می داند به هنر علاقه مند است یا ریاضی. 

اهل ورزش است یا بازی های فکری فقط نمی تواند این موضوع را برای ما تعریف کند. 

رضایت و سلامت ذهن آن کودک اینجا کامل به پدر و مادر و معلمش بستگی دارد، 

اینکه توانایی هایش را بشناسند، در مشکلات بیشتر کمکش کنند 

و کنجکاوی اش را درباره رشته یی که دوست ندارد به نوعی تحریک کنند 

و در مشکلاتش همراهی اش کنند. 

رضایت کودک از روش آموزشی اش تاثیرات مثبت غیرقابل تردیدی در توسعه سلامت، شخصیت، 

اعتماد به نفس وتوانایی او در دوره های بعدی زندگی اش دارد. 

هر چند همه کودکان باید ریاضی بدانند اما روش آموختن به آنها متفاوت است.

4- در کلاس های مونتسوری اصل بر فعالیت گروهی و شناخت توانایی های خاص کودکان درسنین متفاوت است. 

این کار هم یک کلنی و جامعه کوچک را می سازد که 

همراه هم و با شناخت توانایی های هم کار می کنند، 

تحقیق می کنند و به هم کمک می کنند و هم 

هارمونی یادگیری درس ها را در کنار تعاون، همراهی، احترام به بزرگ تر، حمایت از کوچک تر، 

تکرار مسائل آموزشی و سرعت بخشیدن به آموزش به کودک افزایش می دهد. 

فراموش نکنید، کودکی که در کنار خواهر یا برادر بزرگ ترش بزرگ می شود هم زودتر حرف می زند، هم زودتر راه می رود و هم زودتر می آموزد.

5- ابزارهای آموزشی مونتسوری یکی از قسمت های مهم این روش است؛ 

کتاب ها، اشیا، آزمایش ها و تجربه های کوچک برای کودکان جالبند 

و اجازه تحرک، مشورت، صحبت با یکدیگر، راهنمایی و بازی را حین آموزش گرفتن به کودکان می دهد. 

اتفاقی که در کلاس های خشک، با حالت  معمول(سکوت و دست به سینه) برای بچه ها نخواهد افتاد. 

کار گروهی و توانایی اصلاح اشتباهات، شجاعت صحبت کردن در جمع، شجاعت پذیرش 

اشتباهات و توانایی فعالیت در یک موضوع خاص و مطرح کردن هوش را به کودکان می دهد، 

زیرا ضعف ها هرگز نباید پوشیده شوند و مورد توبیخ قرار گیرند، هر کس در این جهان هوش خاص خودش را دارد.

بازی وسیله اصلی آموزش در روش مونتسوری است. 

می شود هنگام بازی یک نکته دقیق علمی یا یک مطلب سخت را به کودک آموزش داد. 

با این وسایل حتی می شود ریاضی را به کودک آموخت و استعدادهای ذاتی کودکان را کشف و تکمیل کرد. 

کودک باید بداند قابلیت جبران و بازگشت به مرحله اول را دارد 

و هیچ گاه به خاطر درک نکردن مساله یی یا بی تجربگی وندانستن، نمره نخواهد گرفت و تنبیه نخواهد شد. 

درست همین جا است که رقابت واقعی شکل می گیرد و کودک شانس خود را به هر شکلی امتحان خواهد کرد


مقایسه روش اموزشی سنتی با روش آموزش مونتسوری:

آموزش مونته سوری


1 – تاکید برداشته های علمی، پایه ها و توسعه ی اجتماعی

2 - نقش فرعی معلم – کودکان در آموزش فعال و شریک هستند

3- محیط و روش مشوق انضباط درونی است

4- آموزش فردی و گروهی ، هماهنگ با تمایلات هر دانش آموز و متناسب با روش ها انجام می شود.

5- گروه های متفاوت سنی با هم حضور دارند.

6- کودکان به آموزش و همکاری و کمک به یکدیگر تشویق می شوند.

7 - انتخاب کار به وسیله ی خود کودکان با توجه به توانایی و حضور کودکان

8- استفاده از عقیده های خود کودکان برای استفاده از ابزار آموزشی

9- کودکان به اندازه ای کار می کنند که پروژه ی انتخابی آن ها لازم دارد.

10- کودک، گام های آموزشی را با اطلاعات درونی خود هماهنگ می کند.

11- کودکان به نقاط ضعف خود با بررسی مجدد ابزار پی می برند

12- آموزش تقویت درونی کودکان به وسیله ی گفت و گو درباره ی فعالیت ها و احساسات درونی

خویش (خودتشویقی) شکل می گیرد.

13- برای گسترش حواس ابزارهای چند لایه وجود دارد.

14- سازمان دهی برنامه برای مراقبت از خود و بهداشت شخصی و عمومی

15- کودکان می توانند در جای مناسب کار کنند، به اطراف حرکت کنند، در صورت لزوم صحبت کنند،

 در کارهای گروهی نظر بدهند و در انضباط و اداره ی کلاس همکاری کنند.

16- سازمان دهی برنامه ی والدین، تفهیم فلسفه ی مونته سوری و شرکت آن ها در پروسه ی آموزش.

آموزش سنتی

1- تاکید بر دانسته ها و توسعه ی اجتماعی

2- غالب و فعال بودن معلم، تابع بودن کودکان

3-ایجاد انضباط اجباری و از طریق انگیزه های بیرونی اتفاق می افتد

4 - آموزش فردی و گروهی هماهنگ با آموزشهای بزرگ ترها انجام می شود.

5-گروهها حسی هستند.

6 - بسیاری از آموزش ها به وسیله ی معلم و بدون تشویق به هم کاری شکل می گیرد

7- انتخاب دوره های تحصیلی برای کودکان با توجه ی بسیار کم به توانایی و حضور کودکان

8- کودک به وسیله ی معلم راهنمایی شده و ایده می گیرد

9-کودکان فرصت محدودی برای کار ویژه ای که به آن ها سپرده می شود دارند.

10- گام های آموزشی به وسیله ی گروه ها و یا معلم هماهنگ می شوند.

11- اگر کلیات کار درست باشد، نکته های اشتباه به وسیله ی معلم مناسب سازی می شود.

12- آموزش تقویت برونی توسط عادت بازگویی و تشویق و تنبیه شکل می گیرد.

13- برای گسترش حواس ابزار محدود وجود دارد.

14- تاکید کمی بر روی مراقبت از خود و بهداشت

15- کودکان برای خود وکیل یا نماینده انتخاب می کنند و تشویق می شوند بر جای خود بنشینند و در جلسه های گروهی تنها شونده باشند.  

16-  حضور والدین نه بر اساس شرکت در پروسه ی آموزشی است، بلکه بر اساس قاعده های تعیین شده عمل می کنند.

کودکان در روش مونته سوری می آموزند به شکل گروهی و مستقل فعالیت کنند. 

آن ها به دلیل تشویق در تصمیم گیری از دوران اولیه ی کودکی 

قادرند بسیاری از مشکلات و مسایل خود را حل کنند. 

در عین حال این کودکان حق انتخاب ویژه برای ارایه ی فعالیت و مدیریت زمان دارند. 

آن ها تشویق می شوند ایده ها را تغییر دهند و با دیگران آزادانه گفت و گو کنند. 

مهارت آنان در شریک شدن سبب هماهنگی شان با روش های جدید می شود. 

برنامه های مونته سوری بر پایه ی خود محوری است، نه فعالیت های رقابتی. 

کمک به توسعه تقویت ذهنی و اعتماد در قالب و تغییر دیدگاه های مثبت در مقایسه ی روش 

مونته سوری با سایر  روش‌ها ملموس است


چاپ
نویسنده: بازیجو
تاریخ انتشار: 1393/07/08 15:10:34
خراسانی
1396/07/11 00:00:00

باسلام خیلی عالی بود
hosseini
1401/10/13 00:00:00

سلام. در اینترنت سرچ کنید ««روش تدریس دکتر حسینی»» و روش تدریس من را که بر مبنای تیوری های آموزشی سیاسی خودم فرمیوله کردم و از دانشگاه میسور دکترای تخصصی روش تدریس گرفتم ببینید و به همه معرفی کنید. بخاطر اهمیت روش تدریسم تا کنون ده ها کتاب و مقاله و پایان نامه راجع به آن نوشته و منتشر شده. - سید محمد حسن حسینی